شب اول

بچه ها به دنبال هم میدویدن و بازی میکردن. پاشا روی یک مبل نشسته بود و با اسلحش! بازی میکرد . ناگهان پشمک روی دست پاشا پرید و ماشه کشیده شد. تیر در قلب برفک خورده بود. دوان دوان به سویش دویدم. برفک داشت جان میداد و پشمک با یک سگ دیگر بیخیال بازی میکرد. سر برفک را در بغل گرفتم و نوازشش کردم تا جان داد. در حالی که گریه میکردم از خواب بیدار شدم. جدا داشتم گریه میکردم. 

شب دوم

کرمان خونه قدیمی پدری بودیم. به حیاط رفتم. در خانه باز بود. برفک از کوچه به داخل خانه اومد. ترسیدم پشمک هم از خانه بیرون رفته باشه. از آبجی خانم پرسیدم پشمک رو ندیدی؟ گفت نه. دیگه نفهمیدم. با سرعت به کوچه دویدم و دنبالش تا میدان باغ ملی دویدم. داد میزدم "پشمک، پشمک. بلاخره پشمکمو پیدا کردم. بغلش کردمو در حالی نوازشش میکردم به سمت خونه اومدم. پشمک به سمت برفک رفت و شروع به بو کردن دم برفک کرد. برفک ترسید و فرار کرد. دیدم پشمک خودم تو خونست. یک پشمک اشتباهی با خودم به خونه اورده بودم. آبجی خانم با خیال راحت داشت میوه میخورد. سرش داد زدم چرا بهم زنگ نزدی من نصفه جون شدم. صبح زود به پاشا زنگ زدم "بچه ها خوبن؟" خوابم را براش تعریف کردم. دلداریم داد و همون موقع یک عکس با موبایلش از بچه ها گرفت و برام فرستاد که هم دیگرو بغل کرده بودن.

 

         

فقط ۲ روز از خونه دور بودم. برای تعطیلات کریسمس با آبجی خانم میخواستیم به سمت کی وست

جنوبی ترین شهر فلوریدا و آمریکا بریم. پاشا هم قرار بود بعد از کشیکش با هواپیما به ما ملحق بشه. این ۲ روز با خوابهای پریشونی که دیدم فهمیدم چقدر به بچه گربه هام وابسته شدم و طاقت دوریشونو ندارم. مدام در این فکرم اگه بخوام یک ماه بیام ایران چه کارشون کنم؟ از الان فکر اینم تحقیق و پرس و جو کنم ببینم گربه هم میتونه با هواپیما این مسافت دور رو دوام بیاره و قوانین ایران و امریکا برای اوردن حیوون اهلی به ایران چیه؟

 

keywest (کی وست) یک جزیره کوچیک در جنوبی ترین بخش ایالت فلوریداست.۱۴۰ کیلومتر از کوبا فاصله داره و فقط ۶.۵ کیلومتر طول و ۱.۶ کیلومتر عرض داره و دور تا دور با  اقیانوس اطلس احاطه شده. از اونجایی که فاصله تمپا تا کی وست ۱۰ ساعت با ماشین راهه ۱ شب تو میامی موندیم که پاشا هم کشیکش تموم بشه و به ما بپیونده و بقیه راه رو با هم بریم. از اونجایی که روز کریسمس و روز بعدش همه جا تعطیل بود عملا هیچ کار نمی تونستیم انجام بدیم. دوست داشتم از باغ فلامینگو ، پروانه ها، و میمونها دیدن کنم و عکس بگیرم ولی فقط به دور زدن دور شهر و به ساحل رفتن و رستوران سفر میامی مون خاتمه یافت. 

پاشا بهمون ملحق شد و به سمت کیوست به راه افتادیم. هتلی که برای کیوست رزرو کرده بودم وقتی شارژش رو دیدم شاخ در اوردم. ۲ اتاق برای ۲ شب نزدیک ۲۰۰۰ دلار. با این قیمت می تونستیم یه سفر اروپا بریم. من خونده بودم که تو هر اتاق ۲ تا تخته و برای ۲ شب کلش میشه ۸۰۰ دلار. حساب بانکیم هم همینو نشون میداد.

دعا دعا میکردم شارژش همین ۸۰۰ دلار باشه و شرکتی که ازش هتل رزرو کردم اشتباه رسید داده. وقتی به هتل رسیدیم ، مسئول هتل گفت شرکتی که ازش هتل رزرو کردین پول ۱ شبو گرفته و بقیشو باید اینجا بدین. انگار آب سردی به سرم ریختن. از پاشا خجالت زده بودم. با اینکه دلداریم میداد طوری نیست از سفرت لذت ببر ولی عذاب وجدان باهام بود. با این حال هتل در مرکز شهر یه جای دنج بود که آبجی خانم و همسرش ازش خوششون اومد و به خیابون اصلی شهر چند قدم بیشتر فاصله نداشت. کی وست اونقدر کوچیکه که اکثرا یا با vespa scooter یک نوع موتور دو نفره یا با ماشینهای کوچیک که میشه کرایشون کرد یا با دوچرخه یا با ترن های تور از این ور به اون ور میرن. دوچرخه های کالسکه ای هم بودن که ۲ نفر میتونستن بشینن توش و صاحب دوچرخه رکاب میزد و مسافران راحت میشستن و از محیط اطراف لذت میبردن.

۲ تا موتور کرایه کردیم یکیش برای خودمون و یکیش برای آبجی خانم و همسرش.

   

 

  

 

  

 

جالبی این car to go ها ماشینهای کوچولو اینه که میتونی سالانه یه پولی به شرکتشون بدی یه بارکد بهت میدن و به هر شهری رفتی بارکدو جلوی ماشینها که تو خیابان پارک شدن بگیری در باز میشه و میتونی ازش استفاده کنی. کیوست یه شهر کوبایی و با وجود کوچکیش یه شهر توریستی و ثروتمنده. و اینو میشد از ویلاها و طرز لباس پوشیدن آدما تشخیص داد. به یک رستوران کوبایی رفتیم و غذاهای سنتی کوبا را امتحان کردیم صبحها در هتل که صبحانه روی شارژ هتل حساب شده بود از بوفه غذا و قهوه برمی داشتیم و در حیاط با صفاش که دور تا دور پر از تخت و صندلی بود صبحانمونو میخوردیم. شهر به خاطر کریسمس چراغانی بود و منظره زیبایی به شهر در شب میداد. 

 

                

 

                 

 

    

                

 

   

 

  

 

 

 

ادامه دارد....