تورنتو... خاطرات سفر (۲)
به محض پیاده شدن سگ کوچکی سر و صدا کنان به سمتمان دوید که خواهرم با سرعت به سمت ماشین عقب گرد کرد و در را به روی خودش بست و با داد و بیداد از صاحب سگ درخواست کرد قلاده به گردن سگ ببندد. سگ بیچاره با اندکی نوازش ساکت و آرام کنار پایم نشست آنقدر آرام و دوست داشتنی و نوازش پذیر!! بود که تصمیمم برای خریدن سگ قطعی تر شد هر چند میدانم رضایت گرفتن و مدارای خواهر با سگ مکافاتی خواهد بود. به قول خودش یا خواهر یا سگ !!
دریاچه اونتاریو یکی از ۵ دریاچه بزرگ آمریکای شمالی با طول ۳۱۱ کیلومتر و عرض ۸۵ کیلومتر در پهنترین قسمت دریاچه و چهاردهمین دریاچه بزرگ جهان ست که از شمال و جنوب غربی به کانادا و از جنوب به ایالت نیویورک آمریکا محدود میشود . کانادا یکی از بزرگترین استانهایش را به نام همین دریاچه نامگذاری کرده است .





تصور عمومیم از تورنتو یک شهر تجاری شلوغ و مدرن با برجهای سر به فلک کشیده مملو از مغازه های ایرانی و شهروندان ایرانی بود. سوار ماشین شدیم و به سمت مرکز شهر راه افتادیم. با دیدن نمای ورودی شهر تا حدودی انتظارم از یک شهر مدرن برآورده شده بود.


کمی که به مرکز شهر نزدیکتر شدیم از آن زیبایی و دورنمای شهری خبری نبود. ساختمانهای قدیمی در کنار برجهای شیشه ای سر به فلک کشیده ، زمینهای خالی در حال توسعه و جرثقیل ها بر اوج ساختمانها منظره ناهمگونی به شهر میداد. در طول یک راستای خیابان ساختمان با هر نوع سبک معماری به چشم میخورد. سیمهای تراموا در سقف خیابان حس شهر عنکبوتی را برایم تداعی میکرد. بااین حال تورنتو به معنی واقعی یک شهر زنده است . با اینکه وسط هفته و ساعت کار انتظار دیدن جمعیت زیادی را نداشتم پیاده روها مملو از عابران در رفت و آمد بود. ۱/۶ شغلهای کانادا در شهر تورنتو قرار دارند و این شهر به عنوان ماشین اقتصادی کانادا شناخته میشود. تاکسیهای رنگی همراه با تبلیغات به در و دیوارها به شلوغی و شهریت تورنتو اضافه میکنند. تورنتو بزرگترین شهر کانادا و مرکز استان انتاریو ست و یکی از مهاجر پذیر ترین شهرهای دنیاست ۴۹٪ جمعیت تورنتو را مهاجرین تشکیل میدهند .تورنتو بزرگترین شهر چند فرهنگی جهان محسوب میشود . بیش از ۱۵۲ زبان بین مردم صحبت میشود. همین امر باعث شده آن را 'پایتخت ملیت های مختلف ' نیز مینامند.




بعد از چند ساعت تورنتو گردی و صرف ناهار در یک رستوران هندی ، برای پیدا کردن هتل که از قبل از طریق اینترنت رزرو شده بود به راه افتادیم. GPS ما را ناباورانه به یک محله چینی هدایت کرد. انواع و اقسام مغازه های چینی و نوشته های چینی به در و دیوار احساس چین سفر کردن به آدم میداد.سکوت و انتظار اینکه GPS در نهایت ما را به کجا میبرد ناگهان با دیدن پلاک روی یک ساختمان شکسته شد. ساختمانی ۲ طبقه به ظاهر متروکه و در حال تعمیر که نایلنهای آبی رنگ روی نمای خارجی آن کشیده شده بود . کولرهای قدیمی جلوی پنجره ها و ۵ سطل زباله بزرگ پر از زباله برای تکمیل نما و جلب مشتری بیشتر جلوی در گذاشته شده بود! خواهرم که از تفاوت آنچه که در اینترنت دیده بود با آنچه که روبرویش ایستاده بودیم دچار شوک شده بود شروع به تماس با شرکت رزرو هتل گرفت. و همسرش برای دراوردن ته و توی قضیه وارد ساختمان متروکه شد.

این هتل در یکی از وبسایتهای معتبر مسافرتی Booking.Com لیست شده بود و از میانگین۷۰ نظر ۸.۵ ستاره گرفته بود. با این همه ستاره قانونا میبایست هتل خوبی باشد مگر اینکه اقوام چینی همه نظرها را پر کرده بودند. قیمت ارزانی هم نداشت و جالب اینکه عکسهای نمایش داده شده در سایت کاملا با حقیقت ماجرا تفاوت داشت. به نظر من یک کلاه برداری محض بود. از آنجا که من در مهمانسرای آشخاله هم خوابیده بودم حتی اگر میبایست در این هتل اقامت کنیم برایم مشکلی نبود . مسئله اینجا بود که طبق قوانین وبسایت و هتلها در صورت کنسل کردن رزرو پولی به مسافر بر نمیگردد. بعد از چند دقیقه شوهر خواهرم همراه با یک مرد چینی از ساختمان خارج شد و به سمت ساختمان دیگری رفت . از آن ساختمان هم درآمد و با هم به سمت پشت هتل رفتند . کم کم داشتیم نگران میشدیم که از پشت ساختمان بیرون آمدند. ظاهرا برای دیدن پارکینگ که یک زمین خالی بی حصار بود رفته بودند. در نهایت بعد از مدتی معطلی هتل متروکه را بیخیال شدیم و فقط مقداری از هزینه ۲ شب اقامت برگردانده شد و بقیه نوش جان شرکت مسافرتی یا صاحب هتل شد که خدا داند ...
از اینکه تمام بار سفر به دوش خواهرم و همسرش ست و از من کاری برنمی آید دچار عذاب وجدان هستم. بعد از سپری کردن این هیجان به سمت هتل دیگری که یکی از دوستان ایرانی با شنیدن ماجرا پیشنهاد داد به راه افتادیم. هتلی زیبا و ِراحت برای اقامت ۲ شب ...
ادامه دارد ....